انگیزشی

صبحانه انگیزشی #4

پسر جوانی قصد موفقیت داشت.
در کودکی گفت: بزودی کاری می کنم که زندگیم تغییر کند و موفق شوم، اما فعلا بچه ام و کاری از دستم بر نمی آید.
1f4a1 - صبحانه انگیزشی #4 در جوانی گفت: صبر کنید تا درسم تمام شود. مدتی بعد گفت: صبر کنید تا یک شغل خوب پیدا کنم… مدتی گذشت و گفت: صبر کنید تا ازدواج کنم…
سالها گذشت و هر بار چیزی را بهانه کرد، تولد فرزندان، تحصیلات فرزندان، ازدواجشان و … دیگر آن جوان، پیرمردی شده بود و می گفت: دیگر برای انجام هر کاری دیر است.
آری، فرصتها را نباید از دست داد، از همین الان باید شروع کرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا